فصل دوم | گاهی وقت‌ها، به چشم‌هایت هم نمی‌توانی اطمینان کنی | قسمت چهلم


لنس جیمز خمیازه می کشد و خراش می دهد. برای سو ریردون، در دفترش که در باز است، به نظر می رسد که دارد کار می کند. بررسی گزارش های اطلاعاتی، مانیفست ارجاع متقابل هواپیما؟ کاری که به او پول می دهند. وقتی او در سرویس ویژه قایق بود، زندگی هیجان انگیزتر بود. اما بیشتر به او تیراندازی می‌شد و این روزها واقعاً زانویی ندارد که هر پنج دقیقه به او شلیک شود.

لنس آنلاین است و به خانه‌هایی نگاه می‌کند که توانایی خرید آن را ندارد. خانه ای روستایی در ویلتشایر؟ اشکالی ندارد اگر انجام دهم. می توانید آن بلوک پایدار را به اتاق بازی تبدیل کنید. آپارتمان پنت هاوس مشرف به تیمز؟ مناظر عالی، اما به پلان طبقه نگاه کنید. سینمای خصوصی را کجا قرار می دهید؟

او در خیال پردازی است. مگر اینکه. مگر اینکه.

بیست میلیون تصویر را تغییر می دهد، اینطور نیست؟ و آن بیرون است.

لنس تصور می‌کند که حتی افرادی که بیست میلیون پوند در دست دارند، همچنان به خانه‌هایی نگاه می‌کنند که هرگز قادر به خرید آن نیستند. یک آتشفشان توخالی، شاید. هیچ‌کس هیچ‌وقت خانه‌ای نمی‌خرد، مگر اینکه مخفیانه ده درصد گران‌تر از آن بخواهد.

مطمئناً پول یک تله است. اما، به نظر لنس، تله های بدتری وجود دارد که می توانید خودتان را در آن بیابید.

او به سمت بالا نگاه می کند و سو ریردون را از در بازش می بیند. او در چیزی غرق شده است کار کردن؟ او شک دارد. چه کسی این روزها قبل از یازده شروع به کار می کند؟

او به صفحه نمایش خود اخم کرده است. آیا او چیزی می داند؟ آیا او در آنجا است که در حال شکستن پرونده است؟

به احتمال زیاد او سفارش درختچه‌ها را می‌دهد، یا مراقبت از یکی از بستگان مسن را ترتیب می‌دهد، یا پورنوگرافی تماشا می‌کند. دیگر هیچ چیز در مورد کسی لنس را غافلگیر نکرد. بیست سال با سرویس های امنیتی کار کرده است و همه چیز را دیده است. آن دو زن هفتاد ساله؟ داستان آنجا چه بود؟ کوچکتر، ترسناک تر، مدام به او نگاه می کرد که انگار چیزی برای گفتن دارد. دیگری، الیزابت بست - سو در اطراف او محترمانه و محتاط به نظر می رسید. سابقه داشت؟

لنس دوباره به سو نگاه می کند. به نظر می رسد که او در فکر فرو رفته است. اگرچه او احتمالاً فقط به همان خانه در ویلتشایر نگاه می کند و به این فکر می کند که با بلوک ثابت چه می کند. فکر کردن به بیست میلیون.

لنس در حال حاضر در یک آپارتمان یک خوابه در بالهام زندگی می کند. با سابقش در مورد خرید نیمی از ملک برای او مشاجره وجود دارد. او نمی تواند او را بخرد، نمی تواند نقل مکان کند، و او خیلی اهمیتی نمی دهد. او پسر فقیری بود که با یک دختر ثروتمند آپارتمانی خرید که در ابتدا عاشقانه و امیدوارکننده بود، اما اکنون تنها تماس آنها نامه های وکیل پدرش است. در حال حاضر او به او اجاره می دهد. این سازش موقت است. پرداخت اجاره ای که او نمی تواند به کسی که به پول نیاز ندارد بپردازد. به کسی که تا شش ماه پیش هر روز به او می گفت چقدر دوستش دارد. نه در نامه های وکیل. بدون دست روی سینه و بوسه های خواب آلود صبحگاهی روباک هرینگتون و لو.

آیا عاشق او شده بود یا هرگز عاشق نشده بود؟ در هر صورت او با سازنده آنها خوابیده بود و اکنون با یک بانکدار سرمایه گذاری به نام ماسیمو قرار می گرفت.

مادر لنس او ​​را دوست داشت. همه او را دوست داشتند. و حالا لنس مادرش را هم چندان نمی بیند. او شرط می بندد که آنها هنوز در تماس هستند.

بالهام حداقل برای Millbank، جایی که لنس معمولاً در آنجا کار می کند، مفید بود. اما قطعاً برای این تنظیم مضحک در Godalming که در آن او تا زمانی که این تحقیقات به پایان رسید، کارآمد نبود. همه چیز خوب و خوب بود که در حال تحقیق در مورد دو ترور بود. اما اگر برای انجام این کار مجبور باشید تمام مسیر را در قطار 8.21 از واترلو به گودالمینگ بایستید، نه.

و بالاتر از همه، او در حال ریزش موهایش است. ابرقدرتی که در طول سال‌ها به او خدمت کرده بود، موهایی که روی چشمانش می‌رقصیدند، که او بدون زحمت دستش را روی خرما می‌برد، و می‌دانست که هر کجا که به آن بازگردد، عالی به نظر می‌رسد. در حال خروج بود. نازک می شد، خاکستری می شد، داشت عقب می رفت. درست زمانی که دوباره مجرد بود.

گاهی اوقات، وقتی به لنس اجازه می دهند اسلحه داشته باشد، او به این فکر می کند که فقط به سر خود شلیک کند.

او احتمالاً باید کاری انجام دهد.

لنس صفحه دارایی Rightmove را می بندد و ایمیل های خود را باز می کند. او هم برای MI5 و هم برای 6 کار کرده است، بنابراین همه جور آشغال به دستش می رسد. ایمیل‌ها همیشه ترکیبی از جلسات توجیهی امنیتی و نتایج رقابت‌های بیک آف داخلی بود که توسط میز چین برگزار شد.

سو به او ایمیل زده است. او ده فوت دورتر است، از دری باز، اما خوب. آیا او می تواند اعتبار دکتر کارتر را شب گذشته از سردخانه بررسی کند؟ برایش گزارش بفرستم؟ البته. سو استرس دارد، او می تواند آن را ببیند. او تحت فشار است تا کل این آشفتگی را پاک کند.

مردان خاکستری در چند روز گذشته در داخل و خارج از دفتر او ارواح دیده بودند. او حدس زد که تقریباً هم سن سو، اوایل دهه شصت است، اما بیشتر مرد و مسن تر. علیرغم آنچه که همه بروشورهای براق به شما می گفتند، هنوز هم همین راه بود. لنس آگاه است که به همان اندازه که ممکن است یک مرد چهل و دو ساله در MI5 ناموفق باشد. اما زمان برای تغییر آن وجود داشت و او احتمالاً باید از همین الان شروع کند.

پس از خواندن این موضوع که پریا گلانی در رقابت برای نام‌گذاری غذاخوری MI6 از مبارزه با تروریسم برنده شده است، با مدخل "Woud You Like Spies With That؟"، هشداری درباره پروازی از فرودگاه تتربورو در نیوجرسی می بیند. لنس روی آن کلیک می کند تا باز شود.

شهرت سو ریردون بالا بود. اگر مشکلی پیش می آمد، او آن را پیدا می کرد، و سپس مزاحم هایی را که این مشکل را ایجاد می کردند، پیدا می کرد. او سخت بود، او می توانست وحشیانه باشد، این کاری بود که کار با شما انجام داد. اما این تحقیق یک فاجعه بود. دو عامل در یک خانه امن به ضرب گلوله کشته شدند؟ از جمله مظنون اصلی در تحقیقات اولیه؟ بدون شک به همین دلیل بود که بسیاری از مردان مو خاکستری در دفتر سو وارد و خارج شدند.

یک پرواز پرچم گذاری شده است. در لیست مسافران نام آندره ریچاردسون وجود دارد. این پرواز با یک گلف استریم G65R از تتربورو بلند می شود و قرار است صبح روز دوشنبه هشتم در فرودگاه فارنبرو فرود بیاید.

لنس ایمیل را می بندد، به سمت در سو می رود و در می زند. او به بالا نگاه می کند و هر آنچه را که نگاه می کرد می بندد. ASOS؟ نقاشی از اسب؟

"لنس؟"

"پرواز از نیوجرسی در یکشنبه هفته. با نام «آندره ریچاردسون»، نام مستعار فرانک آندراد جونیور که در فارنبرو فرود آمد، نه یک میلیون مایل از اینجا، نه یک میلیون مایل از خانه مارتین لومکس.

"پس مردی که الماس‌هایش دزدیده شده است به ملاقات مردی می‌رود که از او دزدیده شده‌اند؟"

لنس موافق است. او در این فکر است که آیا پریا گلانی هنوز مجرد است؟ او باید به آنجا برگردد، چه مو یا بدون مو. شاید من باید هفته آینده به تیم نظارت بپیوندم، خانم؟ مطمئن شوید که یک ترفند را از دست نمی دهیم؟

"فکر خوبی است، لنس. آنها در آندوور مستقر هستند. شما موافقید که آنجا بمانید؟

یک هفته کامل از آپارتمان Balham فاصله دارد. یک هفته دور از رفت و آمد، و از این دفتر. شاید در پایان آن مقداری شکوه و چند الماس؟

لنس می‌گوید: «بله، خانم، قبل از اینکه بهتر فکر کند، دستش را بالا می‌برد تا آن را بین موهایش فرو برد.»